طفل شیرخواره
تقدیم دوست کردم، هفتاد ماهپاره تنها به روی دستم، مانده است، یک ستاره با دستهای بسته، خوانَد قنوت ایثار با چشم نیم بازش، بر من کند نظاره شیران کارزارم، رفتند از کنارم باشد همه سپاهم این طفل شیرخواره نه اشک تا بگرید، نه شیر تا بنوشد نه نور یک نگاهش، نه تاب یک اشاره دوش از عطش نخفته، با دوست راز گفته ...
نویسنده :
مامان
0:49